Mariner ملوان ،دريانورد،کشتيران Ware جنس ،اجناس ،متاع ،کالا camel شتر facilitate اسان كردن، تسهيل كردن، كمك كردن monopolize = patant بخود انحصار دادن، امتياز انحصاري گرفتن regalia لباس شاهانه throne تخت menace تهديد کردن ، به مخاطره انداختن ،در معرض خطر گذاشتن get out بيرون رفتن ،برخاستن ،فاش شدن ،رهايى يافتن ،گفتن ،در رفتن ،دور شو realm = district کشور،حدود،حوزه ،قلمرو ،ناحيه recreation سرگرمى( تفريح) excursion گشت ،سير،گردش بيرون شهر adornment زیور الات ، تزئين ،اراستگى ،پيراستگى ،زيور و پيرايه ،زينت apron پيش دامن ،پيش بند gourd , squash کدوى قليايى fleshy فربه ،کوشتالو،گوشتى ،گوشتدار،بى استخوان fertility حاصلخيزى ،بارورى ، حاملگی fertilize بارور کردن ،حاصلخيز کردن poetic شاعرانه triangle مثلث ،سه گوش apex نقطه اوج ،کاکل ،نوک سر، قله court بارگاه، حياط، دربار، دادگاه، اظهار عشق، خواستگاري doll عروسک ،(مج ).زن زيباى نادان ،دخترک reside ساکن بودن ،مستقر بودن ،اقامت داشتن inhabitant , dweller , resident ساکن ،مقيم ، اهل
نظرات شما عزیزان: